غزل
سعی داشتیم مطالبی که در کارهای روزمره بدرد میخورند در اختیارتان بگذارم
اطلاعات کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



موضوعات
لینک دوستان
نویسندگان
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دست نوشته های استاد سلیم و آدرس salim12.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 34
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 44
بازدید ماه : 203
بازدید کل : 127619
تعداد مطالب : 36
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 36
:: کل نظرات : 5

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 34
:: باردید دیروز : 2
:: بازدید هفته : 44
:: بازدید ماه : 203
:: بازدید سال : 847
:: بازدید کلی : 127619
غزل

 

کلمه غزل

کلمه غزل در اصل به معنای حدیث عشق،عاشقی کردن و عاشقی باختن است در اصطلاح ادبیّات فارسی،غزل قالبی از شعر است که در ان مصراع اول و مصراع های زوج هم قافیه اند و حد معمول آن به طور متوسّط بین 5 تا 12 بیت میباشد. از آن روی که این گونه شعر  بیشتر در بردارندۀ سخنان عاشقانه بوده است، شاعران فارسی آن را غزل نام کرده اند. ولی به مرور و با ورود مفاهیم بلند اخلاقی و معانی دل آویز حکمت و عرفان در شعر فارسی، غزل از صورت پیشین آن به در آمد و با اخلاق و عرفان درهم آمیخت[1].

غزل

غزل مشتق از مغازلت است و مغازلت عشق بازی باشد با زنان وحدیث کردن  باایشان وبه زبان سخن شناسان غزل آن را گویند که مشتمل بر وصف شکل وشمایل محبوب وشرح نکایت وحکایت حال محب باشد وبه نعمت جمال وصف زلف وخال وبیان هجرو وصال آراسته بوده.(ـ بدایع الافکار ص201) هر شعر که مقصورباشد برفنون عشقیات از وصف زلف خال و حکایت وصل وهجر و تشوق به ذکر ریاحین و ازهار وریاح و وصف دمن و اطلال باشد غزل خواند.(ـ المعجم ص201)

غزل سرایان عمده

از جملۀ غزل سرایان بلند آوازه در ادبیات عرفانی کهن می توان  سعدی،مولوی،حافظ،عراقی و خواجوی کرمانی را نام برد.

سعدی و غزل

همه عمر برندارم،سر از این خمار مستی          که هنوز من  نبودم، که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی،که حضور و غیبت افتد        دگران روند و آیند و تو هم چنان که هستی

چه حکایت از فراقت که نداشتم،ولیکن          تو چو روی باز کردی، در ماجرا ببستی.

مولانا و غزل

میان ما در آ ، ما عاشقانیم          که تا در باغ عشقت در کشانیم

مقیم خانۀ ما شو ، چو سایه          که ما خورشید را همسایگانیم

چو جان اندر جهان گر ناپدیدیم          چو عشق عاشقان گر بی نشانیم

ولیک آثار ما پیوستۀ توست          که ما چون جان نهانیم عیانیم

هر آن چیزی که تو گوئی که آنید          به بالاتر نگر،بالای انیم

توآبی،لیک گردابیّ و محسوس          در آ در ما،که ما سیل روانیم.

حافظ وغزل

زاهد خلوت نشین ،دوش به می خانه شد          از سرپیمان گذشت، با سرپیمانه شد

صوفی مجلس که دی،جام و قدح میشکست          باز به یک جرعه می،عاقل و فرزانه شد

شاهد عهد شباب، آمده بودش به خواب          باز به پیرانه سر ،عاشق و دیوانه شد

مغ بچه ای میگذشت، راه زن دین و دل           در پی آن آشنا، از همه بیگانه شد

گریه شام و سحر ، شکر که ضایع نگشت         قطره باران ما ، گوهر یک دانه شد

منزل حافظ کنون ، بارگه پادشاست               دل بر دل دار رفت ، جان بر جانانه شد.

عراقی و غزل

نخستین باده کاندر جام کردند               زچشم مست ساقی وام کردند

چو با خود یافتند اهل طرب را             شراب عاشقانش نام کردند

لب می گون جانان جام در داد           شراب بی خودی در جام کردند

به غمزه صد سخن با جان بگفتند          به دل ز ابرو دو صد پیغام کردند

جمال خویشتن را جلوه دادند            به یک جلوه ، دو عالم رام کردند.

خواجو و غزل

هر کو نظر کنذ به تو ، صاحب نظر شود          وان کش خبر شود زغمت ، بی خبر شود

بگشا کمر که جامۀ جان را قبا کنمر                 گر زانکه دست من به میانت کمر شود

خواجو ز عشق روی مگردان ، که در هوا          سایر به بال همّت و طائر به پر شود.

انواع و مشخصه های یک غزل

عمده ترین ویژگی های یک غزل خوب عبارت است از:

1-احساسی و عاطفی بودن:احساسی و عاطفی از عناصر لازم یک غزل به حساب می آیند حتی اگر این غزل اجتماعی نیز باشد.

2-بیان حالات درونی:غزل برای بیان حالات درونی از قالب های دیگر توفیق بیشتری داشته است غزل معمولاً عرصه سوز و گدازهای عاشقانه است.

3-دوری از تکلف: غزل محصول جریان زلال و شفاف عواطف درونی و تکلف پاسخ به جریان بیرونی است.

4-لطافت واژگان : از آنجائی که غزل آئینه احساس شاعر است می باید واژه های آن نیز از لطافت و از شفافیت ویژه ای برخوردار باشند.

انواع غزل:

1-       عاشقانه 2- عارفانه 3- قلندرانه 4- تعلیمی 5- مضمونی 6- اجتماعی

این تقسیم بندی مطلق نیست و گاه یک غزل جنبه های محتوایی گوناگونی دارد.

1-غزل عاشقانه: غزل عاشقانه به بیان درد عشق و توصیف معشوق زمینی می پردازد. در این نوع غزل معشوق زمینی قداستی اسمان دارد و عشقی که به او ابراز می شود فراتر از خواهشهای نفسانی است . نمونه ای از غزل عاشقانه از سعدی:

یار گرفته ام بسی چون تو ندیده ام کسی

شمع چنون نیامده است از در هیچ مجلسی

عادت بخت من نبود آن که تو یادم آوری

نقد چنین کم اوفتد خواصه بدست مفلسی

خادمه سرای را گو در حجره بند کن

تا بسر حضور ما ره نبرده موسوسی

قصه به هر که می برم فایده ای نمی کند

مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی

صورت از این لطیف تر ، صحبت از این شریفت تر

دامن از این نظیف تر ، وصف تو چون کند کسی ؟

این همه خار می خورد سعدی و بار مبرد

جای دگر نمی رود هر که گرفت مونسی

2-       غزل عارفانه : هر چند غزل جایگاه طرح اندیشه نیست اما سایه های تفکر شاعر را بر سر خود دارد. غزل عارفانه نیز حکایت عشق و سوز و گداز است اما در اینجا معشوق زمینی نیست. هر چند در مواردی نیز شاعر هر دو جنبه عشق زمینی و اسمانی را در نظر دارد. می، زلف، خال، ساقی، میخانه و . . . . از واژگان نمادینی هستند که در غزل عارفانه بکار رفته اند .

3-       غزل قلندرانه: این قبیل غزل در وصف باده نوشی و تعریض و کنایه به زهاد دروغین  و  گاهی صوفیه است. این جریان پا به پای شعر عرفانی بالیده و در دیوان حافظ به اوج خود رسیده است .

بیا که رونق این کارخانه کم  نشود

به زهد همچو توئی یا به فسق همچو منی

4-       غزل تعلیمی: گاه شاعر برای بیان پند  یا آموزش نکته ای از قالب غزل استفاده می کند. گر چه قالبهای  مثنوی و قطعه برای بیان این منظور مناسب ترند . این نمونه غزل را در آثار سعدی میتوان یافت :

اگر لذت تر  ک لذت بدانی

دگر شهوت نفس لذت نخوانی

            

 

غزل . [غَُ] ( ع مص ل ) بسیار شیر

گریدندن ناقه . (منتهی الارب ) – غزر  َ]

غرارت ( اقرب الموارد ). بسیار اشک

شدن چشم . ( منتهی الارب ) . غزر [ غ  َ]

 غرارت . (منتهی الاراب ). افزون گشتن

 چیزی . (منتهی الاراب ) . غزر آب و جز آن ،

کثرت آن . ( اقرب الموارد ) . غزر [غ  َ ]

غزارت . (منتهی الاراب ). (اقرب الموارد )

رجوع به غزر [ غ  َ] شود.

غزز.[غ ُ] (ع ا ِ ) گزیدن کسی را از دیگران وخاص کردن . (منتهی الارب ) .

آویختن بر شتر پشم رنگین جهت دفع چشم زخم،درباره بچه نیز بکار رود.

(منتهی الارب).

غزران.[غ] (ا- خ) موضعی است.

(منتهی الارب).(از معجم البدان ) .

غزغان . [غ َ ][ا ِ ] دیگ طعام پزی .

غزغن .غزغند : وهر سال ببهانه ی ایلچیان چندین هزار زیلو وجامه ی خواب وغزغان واوانی وآلات مردم میبردند . 0تاریخ غازانی چاپ انگلستان ص.25 ).وزیلو وجامه ی خواب وغزغان ودیگر آلات از خانه ی مردم جهت ایلچیان بر گرفتند ی . (تاریخ غازانی ص356 )رجوع به غزغن وغزغند شود .

غز غز .[  ُ غ  ُغ ](ع ا ِ ) کنج دهان از جانب باطن .  (منتهی الارب). شدق [ ِ ش ] .

غز [ ُ غ ز ز ]. غز غزة .[  ُ غ  ُغ  ز َ] .اقرب الموارد ) .

غز غزة .[  ُ غ  ُغ  ز َ] ( ع مص ل و م )

با کنج دهان خوردن بی اشتهای نفس چنانکه گوئی بدان مکروه است . غز غز ، اکل بشدقه من غیر شهوة کأنه مکره علیه . (اقرب الموارد ).

سوراخ کردن : بضربت ،نیش زدن : اخذ سکیناً و غز غز فی رجیله . (دزی ج 2 ص 211 ).متاثر کردن ذائقه .

(دزی ج 2 ص 211 ). سوزاندن . باعث سوزش شدن .(دز ی ج 2 ص 211 ).احساس درد شدید ناگهانی . (دزی ج 2 ص 211 ). احساس سوزش خفیف  در جلد . (دزی ج 2 ص 211 ).

غز غزة .[  ُ غ  ُغ  ز َ] ( ا ِ ) مرغ دشتی  رجاجة لبری .غژه غژه . (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 185 ب ) .در فرهنگهای دیگر دیده نشد وظاهراً مصحف غر غر ه است رجوع بدان کلمه شود .

تعداد بازدید از این مطلب: 656
موضوعات مرتبط: ارشیو ها , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

نویسنده : سلیم
تاریخ : شنبه 30 مهر 1390
نظرات
مطالب مرتبط با این پست

درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ با نظرات شما هرروز بهتر از دیروز
منو اصلی
پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید